ریحانة النبی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چی شد طلبه شدم؟

15 آبان 1396 توسط زهرا پیربالایی

 

ما را به جبر هم که شده سر به راه کن

 

چقدر شاد بودم آن روزی که با بهترین رتبه از «دانشگاه» قبول شدم!

روزی که حس می کردم فقط چند قدمی فاصله تا خوشبختی دارم.

حس می کردم اینجا همان نقطه آغاز ورود به خوشبختی ها، آغاز رویاهای شیرین و آغاز هر چه نایافتنی هاست.

من شاد بودم از این همه پیروزی!

تا اینکه گذشت و روزهای درس و کلاس آمد و من از ابتدای همان روزها «دانشجو» شدم.

همان چیزی که به دنبال آن بودم و با تحمل سختی ها اینک به آن رسیده بودم.

ولی نمی دانستم چرا هر چه بیشتر می گذشت، حس خوبی نداشتم و هر روز بیشتر از دیروز برایم سخت تر می شد.

گویی اشتیاقم مرده بود و من آنجا را چون زندان تنگ و تاریکی حس می کردم که بال پروازم را بسته تر می نمود.

دیگر جایی برای شکوفایی نبود، دیگر بالی برای پرواز نبود، اسیر دنیا شده بودم.

با خود می اندیشیدم؛ اینجا همان جایی نبود که من روز و شب ها در انتظارش بودم؟

ولی نه! اینجا آن مکان مقدس اندیشه های من نبود، اینجا آرامش نبود، اینجا آزادی نبود.

اینجا حتی علمی که به دنبالش بودم هم نبود و یا حداقل بود و من، این همه را نیافتم.

نمی دانستم چه کنم درگیر افکارم بودم! گاهی فکر انصراف به سرم می زد و گاهی فکر تحصیل در حوزه!

با حوزه اندکی آشنا بودم ولی از طلبه شدن شدیدا بیزار؛ به خاطر دید مردم، به خاطر طعنه ها و به خاطر مشکلات بسیارش.

از افکارم منصرف می شدم؛ چون جرأت انصراف از دانشگاه و تحصیل در حوزه را نداشتم.

در نظرم «دانشجو بودن»، بهتر از «طلبه شدن» بود؛ یعنی هنوز به آن «باور متعالی» نرسیده بودم.

دوباره سعی در تحمل داشتم تا که شاید روزی تمام شود آن لحظه های تاریک اسارت

ولی هر چه تقلا می کردم بیشتر فرو می رفتم و غرق تر می شدم…

تا که آخر جانم به لب رسید و فرار کردم از آن همه اسارت و در نهایت اجبار و از بد حادثه، به حوزه پناه آوردم…

 چه خوب به خاطر دارم آن روزهای آغازین حوزه را! آن روزهای بهاری در فصل برگ ریزان!

آن بزرگ ترین توفیق اجباری خدا به من و آن زیباترین حادثه شگرف زندگیم

روزها گذشت و دیگر «من یک طلبه بودم» آزاد از همه اسارت ها، تلخی ها و تاریکی ها

آری حوزه برایم ابتدای شکوفایی بود و انتهای رکود و ایستایی

حوزه لحظه هایش باطهارت بود و سرشار از طراوتی ماندگار

حوزه بارشی از معنویت بود، بارشی از آیه های نور و حکمت های ناب

حوزه رویش بود بعد از اتمام ریزش ها، چیزی شبیه بهشت و یا مدینه ای فاضله

دیگر دید مردم، طعنه ها و مشکلاتش سد راهم نبود، چون حوزه مکان ارزش ها بود، مکان رویش ها و مکان اندیشه های ناب،

پس به تحمل دردهایش می ارزید.

و امروز…

و امروز بعد از گذشت سال ها از آن روزهای آغازین طلبگی حتی لحظه ای از طلبه شدنم پشیمان نشده ام

و همیشه با افتخار گفته ام و می گویم «من یک طلبه ام».

 

                                                                                        زهرا پیربالایی

 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 14 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(4)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: سروده های من لینک ثابت

نظر از: ابوالفضل [بازدید کننده]
ابوالفضل
5 stars

با سلام.
خانم پیربالایی ببخشید یه سوال. بزرگوار شما از دانشگاه انصراف دادین و رفتین حوزه برا طلبگی؟ میشه بفرمایید دانشگاه چی میخوندین؟ کدوم دانشگاه؟ و کدوم ترم انصراف دادین؟
شاید بعضی از خانمهای دانشجو هم علاقه به طلبگی داشته باشند ولی ندونند از کجا شروع کنند یا جرات تغییر شرایط و احیانا مخالفت با خانواده رو نداشته باشند. بی شک توضیح انگیزه های طلبگی و مزایا و پتانسیل های بالقوه طلبگی بانوان در انگیزه دهی به خانمهای علاقه مند دیگر موثر خواهد بود. با تشکر

1398/02/13 @ 21:56
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام وبلاگ خوبی دارید چرا به روز رسانی نمی کنید

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/07/29 @ 14:47
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام اجازه بدید ورود شما را به شهر دوستی هایمون در http://maedeh.kowsarblog.ir/
خوش آمد بگویم.

1397/07/12 @ 11:06
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام
متشکرم از شما

1397/07/19 @ 08:48
نظر از: هادی [بازدید کننده]
هادی
5 stars

عالی بود خواهر
امیدوارم خوشبختی هر دو دنیا نصیبتان شود
التماس دعا

1397/04/04 @ 10:04
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام
متشکرم از حضور سبزتان

1397/04/18 @ 10:37
نظر از:  
  • کهف

سلام دوست عزیز
شماا هم موفق باشید.ان شاءالله جزو سربازان آقامون باشیم

1396/09/25 @ 18:58
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

متشکرم از شما

1396/09/25 @ 22:50
نظر از: vazayef [عضو] 
  • این نیز بگذرد......

سلام
زهرا عزیز .. خوبی؟
عالی بود.
من همیشه شعر هاتئ می خوندم و دوست داشتم.
قلم ادبی زیبایی داری
موفق باشی

1396/09/04 @ 19:50
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام مهناز عزیز
بسیار متشکرم به وب این حقیر سر زدی واقعا لطف کردی
نظر لطف شماست
ان شاالله شما هم موفق و سربلند و پیروز باشی

1396/09/25 @ 18:51
نظر از: یازهرا ادرکینی! [بازدید کننده]
یازهرا ادرکینی!
5 stars

ماشاءالله سرشار از استعداد هستین. ان شاءالله همیشه موفق باشین.

1396/08/21 @ 11:39
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

متشکرم
شرمنده نکنید.
لطف دارید.

1396/08/21 @ 11:50
نظر از: یازهرا ادرکینی! [بازدید کننده]
یازهرا ادرکینی!
5 stars

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوست عزیزم. متن بسیار زیبایی بود. یاد روزهای طلبگی خودم افتادم و اشکم درآمد.

1396/08/21 @ 11:36
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام بر شما دوست عزیز
متشکرم از شما
نظر لطف شماست.
التماس دعا

1396/08/21 @ 11:49


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ریحانة النبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • سروده های من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

مطالب با رتبه بالا

  • کربلای عشاق (5.00)
  • شهر باران نور (5.00)
  • باران نور (5.00)
  • چی شد طلبه شدم؟ (5.00)
  • غزلی در وصف شهید کربلا (5.00)
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس