ریحانة النبی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غزلی در وصف شهید کربلا

15 شهریور 1398 توسط زهرا پیربالایی

 

https://static2.afkarnews.com/thumbnail/tPZElolZlbNS/rDxJk2yoXn9KV7c7C6kDweJVxtu4cY7G2hzV_1efiJea1I30PYCuRtB7MgaaVGNwXTYXaWKO8q0wfYWGdiJBEedZbU5YLDeVWlQuXH7FEGUwWxWQxIu3Fg,,/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg

«مولای سربریده»

 

ای قـدسیان بگریید، بر ماتم رسیده

بـر پیکــر غــریب و بــر آن ســر بــریــده

 

قـــران نـــاطــق مــا کــردنــد، تکــه تکــه

یک تکه اش به صحرا، یک تکه اش به نیزه

 

آغوش داغدارش رنگین ز خون پاک است

شـایــد کـه خـون اصغـر یـا اکبـرش چکیـده

 

بر خـواهرش بگـویید رخت عـزا بپـوشـد

عــزم سفــر کنـــد او، بـــا قــامـت خــمیــده

 

در کربلای عشاق زینب تو کوه صبـــری

بـا اینکــه تیــر غـــم ها، قلب تـو را دریــده

 

آرام کـن تــو زینب آن مــادران بــی تاب

آه ربــاب و لیــــلا تــا عــرشـیــان رسیــــده

 

بـر نـور چشـم مـولا، سکینــه ی عـفـیـفـه

گـو بعـد از ایـن بخـواند، در مـاتمش قصیـده

 

در کـربـلا رهـا کـن تـن های بـی کفن را

راهــی کـوفـه شـو کـه وقت وداع رسـیــــده

 

بــا ســاربان بـگـو تـو، آهستـه تـر بـرانـد

چــون اهــل بیـت مــولا درد و بـلا کشـیـــده

 

در گوشـه ی خرابـه غسلش بده، کفن کن

جســم رقیــه ی پـاک، مظلــومـه ی شهیــده

 

با خطبــه هـا بیـان کـن پیغــام کـربـلا را

بــر غــافــلان شــامـی، کـه کـربـلا نــدیــده

 

بازا دوباره از شام، بــر کـربلا گـذر کن

بنـگر کـه خــون مــولا، در کــربـلا دمـیــده

 

سقــای کربلا را در گوشـه ای نظــر کن

بنـگر کــه روح پـاکـش، از دام تــن رهیـده

 

در مـاتـم حسینت خـون از فلـک چکیــده

یــا بــادهای تـاریـک، در آسـمـــان وزیـــده

 

ای چشم ها شما را حق است خون ببارید

وقتی که در عزایـش، خـون از فلک چکیده

 

سر دادن و تن دادن، زیبا ترین بلاهاست

وقتـی کـه مـرغ دل هـا، سـوی خــدا پریـده

 

شایستــه است ما هم، رنگ خـدا بگیـریـم

وقتی حسیـن زهـراست، «مولای سربریده»

 

زهرا پیربالایی

https://dokhtareshieh.kowsarblog.ir/

 3 نظر
نظر از: آشنا [بازدید کننده]
آشنا

سلام
چرا دیر به دیر مطلب میزارین؟

1399/01/30 @ 02:58
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
  • شكوفه لبخند
  • طوباي محبت
5 stars

عالی.
طیب الله انفسکم.

1398/06/23 @ 14:05
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

متشکرم لطف دارید.

1398/06/23 @ 18:44


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

چی شد طلبه شدم؟

15 آبان 1396 توسط زهرا پیربالایی

 

ما را به جبر هم که شده سر به راه کن

 

چقدر شاد بودم آن روزی که با بهترین رتبه از «دانشگاه» قبول شدم!

روزی که حس می کردم فقط چند قدمی فاصله تا خوشبختی دارم.

حس می کردم اینجا همان نقطه آغاز ورود به خوشبختی ها، آغاز رویاهای شیرین و آغاز هر چه نایافتنی هاست.

من شاد بودم از این همه پیروزی!

تا اینکه گذشت و روزهای درس و کلاس آمد و من از ابتدای همان روزها «دانشجو» شدم.

همان چیزی که به دنبال آن بودم و با تحمل سختی ها اینک به آن رسیده بودم.

ولی نمی دانستم چرا هر چه بیشتر می گذشت، حس خوبی نداشتم و هر روز بیشتر از دیروز برایم سخت تر می شد.

گویی اشتیاقم مرده بود و من آنجا را چون زندان تنگ و تاریکی حس می کردم که بال پروازم را بسته تر می نمود.

دیگر جایی برای شکوفایی نبود، دیگر بالی برای پرواز نبود، اسیر دنیا شده بودم.

با خود می اندیشیدم؛ اینجا همان جایی نبود که من روز و شب ها در انتظارش بودم؟

ولی نه! اینجا آن مکان مقدس اندیشه های من نبود، اینجا آرامش نبود، اینجا آزادی نبود.

اینجا حتی علمی که به دنبالش بودم هم نبود و یا حداقل بود و من، این همه را نیافتم.

نمی دانستم چه کنم درگیر افکارم بودم! گاهی فکر انصراف به سرم می زد و گاهی فکر تحصیل در حوزه!

با حوزه اندکی آشنا بودم ولی از طلبه شدن شدیدا بیزار؛ به خاطر دید مردم، به خاطر طعنه ها و به خاطر مشکلات بسیارش.

از افکارم منصرف می شدم؛ چون جرأت انصراف از دانشگاه و تحصیل در حوزه را نداشتم.

در نظرم «دانشجو بودن»، بهتر از «طلبه شدن» بود؛ یعنی هنوز به آن «باور متعالی» نرسیده بودم.

دوباره سعی در تحمل داشتم تا که شاید روزی تمام شود آن لحظه های تاریک اسارت

ولی هر چه تقلا می کردم بیشتر فرو می رفتم و غرق تر می شدم…

تا که آخر جانم به لب رسید و فرار کردم از آن همه اسارت و در نهایت اجبار و از بد حادثه، به حوزه پناه آوردم…

 چه خوب به خاطر دارم آن روزهای آغازین حوزه را! آن روزهای بهاری در فصل برگ ریزان!

آن بزرگ ترین توفیق اجباری خدا به من و آن زیباترین حادثه شگرف زندگیم

روزها گذشت و دیگر «من یک طلبه بودم» آزاد از همه اسارت ها، تلخی ها و تاریکی ها

آری حوزه برایم ابتدای شکوفایی بود و انتهای رکود و ایستایی

حوزه لحظه هایش باطهارت بود و سرشار از طراوتی ماندگار

حوزه بارشی از معنویت بود، بارشی از آیه های نور و حکمت های ناب

حوزه رویش بود بعد از اتمام ریزش ها، چیزی شبیه بهشت و یا مدینه ای فاضله

دیگر دید مردم، طعنه ها و مشکلاتش سد راهم نبود، چون حوزه مکان ارزش ها بود، مکان رویش ها و مکان اندیشه های ناب،

پس به تحمل دردهایش می ارزید.

و امروز…

و امروز بعد از گذشت سال ها از آن روزهای آغازین طلبگی حتی لحظه ای از طلبه شدنم پشیمان نشده ام

و همیشه با افتخار گفته ام و می گویم «من یک طلبه ام».

 

                                                                                        زهرا پیربالایی

 

 

 14 نظر
نظر از: ابوالفضل [بازدید کننده]
ابوالفضل
5 stars

با سلام.
خانم پیربالایی ببخشید یه سوال. بزرگوار شما از دانشگاه انصراف دادین و رفتین حوزه برا طلبگی؟ میشه بفرمایید دانشگاه چی میخوندین؟ کدوم دانشگاه؟ و کدوم ترم انصراف دادین؟
شاید بعضی از خانمهای دانشجو هم علاقه به طلبگی داشته باشند ولی ندونند از کجا شروع کنند یا جرات تغییر شرایط و احیانا مخالفت با خانواده رو نداشته باشند. بی شک توضیح انگیزه های طلبگی و مزایا و پتانسیل های بالقوه طلبگی بانوان در انگیزه دهی به خانمهای علاقه مند دیگر موثر خواهد بود. با تشکر

1398/02/13 @ 21:56
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام وبلاگ خوبی دارید چرا به روز رسانی نمی کنید

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/07/29 @ 14:47
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام اجازه بدید ورود شما را به شهر دوستی هایمون در http://maedeh.kowsarblog.ir/
خوش آمد بگویم.

1397/07/12 @ 11:06
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام
متشکرم از شما

1397/07/19 @ 08:48
نظر از: هادی [بازدید کننده]
هادی
5 stars

عالی بود خواهر
امیدوارم خوشبختی هر دو دنیا نصیبتان شود
التماس دعا

1397/04/04 @ 10:04
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام
متشکرم از حضور سبزتان

1397/04/18 @ 10:37
نظر از:  
  • کهف

سلام دوست عزیز
شماا هم موفق باشید.ان شاءالله جزو سربازان آقامون باشیم

1396/09/25 @ 18:58
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

متشکرم از شما

1396/09/25 @ 22:50
نظر از: vazayef [عضو] 
  • این نیز بگذرد......

سلام
زهرا عزیز .. خوبی؟
عالی بود.
من همیشه شعر هاتئ می خوندم و دوست داشتم.
قلم ادبی زیبایی داری
موفق باشی

1396/09/04 @ 19:50
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام مهناز عزیز
بسیار متشکرم به وب این حقیر سر زدی واقعا لطف کردی
نظر لطف شماست
ان شاالله شما هم موفق و سربلند و پیروز باشی

1396/09/25 @ 18:51
نظر از: یازهرا ادرکینی! [بازدید کننده]
یازهرا ادرکینی!
5 stars

ماشاءالله سرشار از استعداد هستین. ان شاءالله همیشه موفق باشین.

1396/08/21 @ 11:39
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

متشکرم
شرمنده نکنید.
لطف دارید.

1396/08/21 @ 11:50
نظر از: یازهرا ادرکینی! [بازدید کننده]
یازهرا ادرکینی!
5 stars

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوست عزیزم. متن بسیار زیبایی بود. یاد روزهای طلبگی خودم افتادم و اشکم درآمد.

1396/08/21 @ 11:36
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام بر شما دوست عزیز
متشکرم از شما
نظر لطف شماست.
التماس دعا

1396/08/21 @ 11:49


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

باران نور

27 آذر 1395 توسط زهرا پیربالایی

 

امشب زمیـن از آسمـان بــاران گرفتـه     بــاران نـور از حضرت جانـان گرفتـه

گویی فلک دل کنده از هفت آسمانش       فرش زمین از مقدمش سامان گرفته

امشب عقیـق و پولـک و المـاس ریزد       جشنی مبارک در صف مستان گرفته

آورده امشــب آمنـــه پــور بهشتـی        از مقدمش عـالم سراسر جان گرفته

امشب بنی هاشم شبی چون روز دارد        زیـرا به دست خود مهی تابان گرفته

پیغمبری از جنس نور امشب رسیـده         شور و شعف در عـالـم امکان گرفتـه

امشـب تمـــام دردهــای دردمنــدان      با نـور احمد یک شبه درمان گرفتـه

بت خانه ها لرزیده در یمـن قـدومش       کفر از زمین و آسمـان پایان گرفتـه

از آسمــان مکـه امشـب نـــور ریــزد      گویی تمـام مکـه را ایمـان گرفتــه

امشب تمـام انبیـا در مکـه جمعنـد         زیرا زمین از آسمان، انسـان گرفتـه

                                                                           زهرا پیربالایی

                                                                     بیست و ششم آذر 1395

                                                                           ساعت20:45

        

       میلاد سرور کائنات عالم پیامبر رحمت

                     صلی الله علیه و آله و سلم

                        مبارک باد.

 

 7 نظر
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
  • شكوفه لبخند
  • طوباي محبت
5 stars

احسنتم
خیلی عالی بود.

1398/06/03 @ 10:20
نظر از: ادرکینی یا زهرا [بازدید کننده]
ادرکینی یا زهرا
5 stars

عالی عالی عالی ….

1397/11/25 @ 19:31
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

تشکر تشکر تشکر
لطف داری عزیزم

1397/11/25 @ 21:23
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام وبلاگ خوبی دارید چرا به روز رسانی نمی کنید موفق باشید
http://maedeh.kowsarblog.ir/
خوش آمد بگویم.

1397/07/19 @ 09:10
نظر از: عابدی [عضو] 
  • زینبیه ایوان
5 stars

با سلام و خدا قوت
دوست عزیز منتظر نگاه پرمهرتون در وبلاگمون هستیم
روی لینک زیر کلیک کنید
http://ivan.kowsarblog.ir/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8-19

1396/01/20 @ 12:15
نظر از: عابدی [عضو] 
  • زینبیه ایوان
5 stars

با سلام
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال
http://ivan.kowsarblog.ir/%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2-96

1396/01/14 @ 11:50
نظر از: عابدی [عضو] 
  • زینبیه ایوان
5 stars

با سلام و خدا قوت
دهه فجر، خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهرو دیارمان‏گریخت، برفهای بهمن با حرارت ایمان و اخلاص، آب حیات شد. دهه فجرمبارک
ممنون میشم از وبلاگ ما در لینک زیر دیدن کنید
https://kowsarblog.ir/admin.php?ctrl=items&blog=2304&p=328205

1395/11/14 @ 12:11


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شهر باران نور

02 آبان 1395 توسط زهرا پیربالایی

 

                             

 

قم ای شهر باران نور و کرامت

قم ای شهر شبنم، تبسم، طراوت

 

قم ای پاکی لحظه های مناجات

قم ای شهر غسل و وضو و طهارت

 

تو در قلب خود گوهر ناب داری

قم ای شهر معصومه دخت نجابت

 

قم ای آرزوهای عرفانی من

چه زیبا بود پر زدن در هوایت

 

تویی قلب بیدار و نبض پیاپی

قم ای شهر گرما و شور و حرارت

 

تو را در غزل های خود می سرایم

غزل های من خاک پای صفایت

زهرا پیربالایی 29مهر1395

 4 نظر
نظر از: بنابی [بازدید کننده]
بنابی
5 stars

با سلام و عرض ادب.
امام صادق ع فرموده اند: سلام الله علی اهل القم.
این شعرتان از روانی، سادگی و بساطت خوبی بهره مند است فقط منظورتان از قم ای شهر شبنم رو نفهمیدم. ایا شهر قم رو در زلالی و پاکی به شبنم تشبیه فرمودید؟ اونوقت شهر شبنم استعاره از شهر پر از زلالی و پاکی؟

1398/02/19 @ 02:42
نظر از: ادرکینی یا زهرا [بازدید کننده]
ادرکینی یا زهرا

سلام زهرا جان! خوبی؟
یادش بخیر قم… یادته همیشه میگفتی: بهشت گرم حضرت معصومه!!! منم می گفتم بهشت که گرم نیست!!! حالا دلم هوای بهشت گرم حضرت معصومه را کرده…

1397/11/25 @ 19:35
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام عزیزم آره یادمه
یادش بخیر چه روزای خوبی بود

1397/11/25 @ 21:19
نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

امان نداد مرا این غم و به جان افتاد
میان سینه ام این درد بی امان افتاد
به راه روی زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد
چنان به سینه ی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
کشیده ام به سر خود عبا و می گویم
بیا جواد که بابایت از توان افتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران افتاد
به روی ناقه ی عریان نشسته ، خوابیده
وغرق خواب پدر بود ناگهان افتاد
گرفت پهلوی خود را میان شب ناگاه
نگاه او به رخ مادری کمان افتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
————————-
سلام بر شما دوست عزیز
متشکرم از شما
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان افتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونه ی زهرا ترین نشان افتاد
رسید زجر و پی خود دوان دوانش بُرد
که کار پنجه ی زبری به گیسوان افتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان افتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان افتاد
شعر از حسن لطفی

شهادت مولای غریبان بر شما تسلیت باد…

1395/09/10 @ 21:30


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

کربلای عشاق

18 مهر 1395 توسط زهرا پیربالایی

 

      

 

مولای سربریده

ای قـدسیان بگریید، بر ماتم رسیده

بـر پیکــر غــریب و بــر آن ســر بــریــده

قـــران نـــاطــق مــا کــردنــد، تکــه تکــه

یک تکه اش به صحرا، یک تکه اش به نیزه

آغوش داغدارش رنگین ز خون پاک است

شـایــد کـه خـون اصغـر یـا اکبـرش چکیـده

بر خـواهرش بگـویید رخت عـزا بپـوشـد

عــزم سفــر کنـــد او، بـــا قــامـت خــمیــده

در کربلای عشاق زینب تو کوه صبـــری

بـا اینکــه تیــر غـــم ها، قلب تـو را دریــده

آرام کـن تــو زینب آن مــادران بــی تاب

آه ربــاب و لیــــلا تــا عــرشـیــان رسیــــده

بـر نـور چشـم مـولا، سکینــه ی عـفـیـفـه

گـو بعـد از ایـن بخـواند، در مـاتمش قصیـده

در کـربـلا رهـا کـن تـن های بـی کفن را

راهــی کـوفـه شـو کـه وقت وداع رسـیــــده

بــا ســاربان بـگـو تـو، آهستـه تـر بـرانـد

چــون اهــل بیـت مــولا درد و بـلا کشـیـــده

در گوشـه ی خرابـه غسلش بده، کفن کن

جســم رقیــه ی پـاک، مظلــومـه ی شهیــده

با خطبــه هـا بیـان کـن پیغــام کـربـلا را

بــر غــافــلان شــامـی، کـه کـربـلا نــدیــده

بازا دوباره از شام، بــر کـربلا گـذر کن

بنـگر کـه خــون مــولا، در کــربـلا دمـیــده

سقــای کربلا را در گوشـه ای نظــر کن

بنـگر کــه روح پـاکـش، از دام تــن رهیـده

در مـاتـم حسینت خـون از فلـک چکیــده

یــا بــادهای تـاریـک، در آسـمـــان وزیـــده

ای چشم ها شما را حق است خون ببارید

وقتی که در عزایـش، خـون از فلک چکیده

سر دادن و تن دادن، زیبا ترین بلاهاست

وقتـی کـه مـرغ دل هـا، سـوی خــدا پریـده

شایستــه است ما هم، رنگ خـدا بگیـریـم

وقتی حسیـن زهـراست، «مولای سربریده»

زهرا پیربالایی

 12 نظر
نظر از: ادرکینی یا زهرا [بازدید کننده]
ادرکینی یا زهرا

از زید شحام نقل شده است: ما و گروهى از کوفى‏‌ها در حضور امام جعفر صادق علیه‌السّلام نشسته بودیم که جعفر بن عفان به حضور امام صادق مشرف شد. حضرت صادق وى را نزدیک خود جاى داد و به او فرمود: اى جعفر! گفت: لبیک! خدا مرا فداى شما کند. فرمود: به من این طور رسیده که تو خیلى خوب درباره امام حسین علیه‌السّلام شعر میگویی؟ گفت: آرى فداى شما شوم.

فرمود: پس شعر بگو! وقتى وى شعر گفت: امام صادق علیه‌السّلام به قدرى گریه کرد که اشک‏‌هاى آن حضرت به گونه‏‌هاى صورت و ریش مبارکش فرو ریخت و افرادى هم که حضور داشتند گریان شدند. سپس حضرت صادق علیه‌السّلام فرمود: اى جعفر! به خدا قسم ملائکه مقرب خدا شعر تو را که در اینجا براى امام حسین گفتى شنیدند و بیشتر از ما گریه کردند. اى جعفر! خدا اکنون بهشت را بر تو واجب کرد و تو را آمرزید.

آنگاه فرمود: اى جعفر! آیا زیادتر از این براى تو بگویم؟ گفت: آرى اى مولاى من. فرمود: احدى نیست که درباره مصیبت امام‏ حسین علیه‌السّلام شعر بگوید و گریه کند و دیگران را گریان کند مگر اینکه خدا بهشت را بر او واجب می‌کند و او را مى‌‏آمرزد.

التماس دعا…

1397/11/25 @ 19:43
پاسخ از: زهرا پیربالایی [عضو] 
  • ریحانة النبی

سلام بتول جان
خیلی ممنونم چه روایت خوبی بود
ای کاش ما هم جز شاعران واقعی اهل بیت و مخصوصا امام حسین علیه السلام باشیم.

1397/11/25 @ 21:04
نظر از: محافظین حریم زینبی(س) [عضو] 
  • محافظین حریم زینبی
5 stars

سلام دوست خوبم. شعر زیبای شما در وبلاگ محافظین حریم زینبی درج گردید.
http://mohafezin-zeinabi.kowsarblog.ir/?p=285702&more=1&c=1&tb=1&pb=1
شما می توانید جهت انعکاس این شعر زیبا و سایر مطلبتان و نیز جهت بهره بردن سایر طلاب، شعر زیبای خود را در شبکه کوثر نت، قسمت گروه ها، گروه محافظین حریم زینبی درج نمایید.
در پناه حضرت حق موید و منصور باشید.
——————————–
بله متشکرم
ان شاالله

1395/08/07 @ 16:33
نظر از: پیچک [عضو] 
  • پیچک

آفرين…تقبل الله
————————
متشکرم

1395/08/06 @ 19:02
نظر از: مدرسه علمیه الزهراء«س»ارومیه [عضو] 
  • مدرسه علمیه الزهراء«سلام الله علیها»ارومیه

نــذر کـــرده ام

صــد دور تــســبــیــح “” اهدناصراط المستقیم “” بــخـوانــم

شــایــد ایــن بــار مـسـیـــرم بــه کــربــلایت افــتــاد…
کربلا نصیبتان

—————————————————–
سلام بر شما دوست عزیز
متشکرم
ان شاالله

1395/07/27 @ 14:32
نظر از: محمدی [عضو] 
  • من انقلابیم

سلام در باره سبک زندگی عاشورایی شعر بنویس بفرست به مسابقه
—————————-
سلام خانم محمدی
بله ممنون یه شعری فرستادم

1395/07/25 @ 16:01
نظر از: سیده فوزیه موسوی [عضو] 
  • یازینب(س)

باسلام وخداقوت
با عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری ابا عبدالله حسین (علیه السلام) .
انشاالله موفق باشید.
التماس دعا
———————————-
سلام علیکم
متشکرم از شما
ان شاالله حاجت روا

1395/07/21 @ 14:42
نظر از:  
  • کهف

هان! گوش فرادارید…

صدای “هل من ناصر ینصرنی” می آید….

دیگر زمان، زمان فقط یا حسین گفتن نیست ….

باید با حسین ماند….

و اینک حسین زمانه ما را می خواند….

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله….

“چهل گام با حسین ماندن”

با ما همراه باشید. التماس دعا
———————————
ان شالله حاجت روا شوید.

1395/07/21 @ 00:47
نظر از: شاهمرادی [عضو] 
  • ✿جوادالائمه آبدانان✿
شاهمرادی

اشکهادر چشم و اندوهی به سینه
دلهاهوای کربلایش راگرفته

اشکی به پشت پلکهایم جمع گشته
که گویا انس باعاشورا گرفته

عرض تسلیت فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی
————————————–
متشکرم
بنده هم شهادت سرور و سالار شهیدان را خدمت شما تسلیت عرض می کنم.

1395/07/20 @ 15:01
نظر از: حکیمه سپاهان شهر [عضو] 
  • مدرسه حکیــــمه سپاهانشهر

سلام
ممنون خیلی زیبا بود
————————————
سلام بر شما
متشکرم نظر لطف شماست.

1395/07/19 @ 17:52
نظر از: صهباء [عضو] 
  • صهباء

بسیار زیبا بود .
قلمتون حق حق.
——————————–
ممنونم از شما

1395/07/19 @ 14:23
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 
  • ₪ آموزش وبلاگ نویسی و پشتیبانی کوثر بلاگ ₪
  • فراخوان ها و مسابقات کوثر بلاگ

با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
موفق باشید.
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/moharram

1395/07/19 @ 11:37


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ریحانة النبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • سروده های من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

مطالب با رتبه بالا

  • علی جانشین است و ختم کلام (5.00)
  • کربلای عشاق (5.00)
  • شهر باران نور (5.00)
  • باران نور (5.00)
  • چی شد طلبه شدم؟ (5.00)
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس