با یاد تو زندگی می کنم
از قطرات بارش لحظه هایم گرفته
تا امواج اقیانوس خیالم را
از یاد تو پر می کنم
وکنار آتشفشان قلبم زیر بارش گدازه های درد
خانه ای به وسعت اندیشه ات می سازم
و با یاد تو زندگی می کنم
کوه ورم کرده دلم را به شوق تو مرهم می گذارم
و هر شب فانوس خیس چشمانم را بر می دارم
و در فضای کوچه های بارانی احساس دنبال تو می گردم
تا از کهکشان آرامش چشمانت ستاره صبری برای تسلای دلم بچینم
و با صبر تو بسوزم
ای ماه روی من!
اگر چشمم به دیدار تو افتد،
تنها سرمایه تنهاییم را، به بهای سلام بی بهایت می فروشم
و در هر دو جهان به این سود گزاف می بالم
زهرا پیربالائی