بانوی کرامت
وقتی که چشم به سمت نگاه تو باز می شود.
باران اشک به شوق تو آغاز می شود.
دلبسته آستان قدسی توام
که در هوای تو سمت پرواز می شود.
جنت تویی یا تو جنتی معصومه؟!
اینکه بهشت از سمت ضریح تو باز می شود.
نور کرامت از آستان تو می ریزد
دریاب دلی که سراپا نیاز می شود.
هربار نگاه تو و من و حرف های ناگفته
درد دلی است میان من و تو راز می شود.
من کوله بار گره های ناگشوده ام
این ها همه به دست کریم تو باز می شود.
امسال به زیر چتر مهر تو هستم بانو
خوش حال آن نفس که با تو دمساز می شود.
زهرا پیربالائی